تفکر انتقادی فرآیند تجزیه و تحلیل و ارزیابی اطلاعات برای نتیجه گیری و انتخاب است و از ما میخواهد اطلاعات را مورد بررسی کامل قرار دهیم، مفروضات خود را به چالش بکشیم، و نتایج مختلف را بسنجیم تا قضاوتهای منطقی و قوی داشته باشیم. برای تفکر انتقادی که به بیانی شیواتر ار تفکر خلاق بجای آن یاد می کنیم، حل مسئله و تصمیم گیری ضروری است. در فرآیند پیش روی یک کسب و کار مهم این است که نتیجه گیری انجام شود و فایل های مسائل مختلف پروژه ای و سازمانی برای تصمیم گیری باز نمانَد و بالاخره به یک جمعبندی مشخص رسیده باشیم و شاید بسیار مشخص بتوانم اینطور بگویم که من بعنوان یک فعال اقتصادی و صاحب کسب و کار با راه حلی برای مسئله خواهم داشت که این جمعبندی نهایی مسائل روی میز داشبورد مدیریتی می تواند شامل یافتن راه حل و یا ساختن راه حل باسد و هر دو به معنای راه حل خواهد بود و یا مسئله سازمانی را منحل می کنم. گاهی کافی است نوع دیدگاه و نگرش مان را از یک سوی قضیه به جای دیگری معطوف کنیم، این خود نوعی از کاربردهای تفکر خلاق است.
چرا کسب و کارها به تفکر انتقادی نیاز دارند؟
در سال 2001، کارآفرینان بین المللی، کتاب پرفروشی را وارد بازار کردند. عنوان کتاب، آن بزرگ نیست که کوچک را می خورد، سریع است که آهسته را می بلعد، بعنوان شعار جدیدی برای رهبران کسب و کار ابداع شد. و اشاره بعصر حاضر دارد که در عصر دیجیتال، برای موفقیت، بدون توجه به اندازه سازمان باید سریع حرکت کنید.
مشکل این رویکرد این است که حرکت سریع بدون تفکر هوشمندانه ناخودآگاه دستوری برای شکستن همه چیز است، همانطور که بسیاری از شکست های شرکتی از آن زمان، از این موضوع را به ما یادآوری می کند.
در مقابل، موفقترین شرکتهای جهان به ما نشان دادهاند که راز برنده شدن در بلندمدت، تفکر عالی و دقیق و خلاقانه است و اگر اول فکر نکنید و تمام مسیر را مجسم نکنید، نمیتوانید سریع و در مسیر درست حرکت کنید.
نقش تفکر انتقادی در استراتژی کسب و کار چیست؟ چرا تفکر خلاق برای توسعه و اجرای موثر استراتژی کسب و کار حیاتی است؟
نکتة اساسی این است که بدانیم حضور تفکر خلاق و بهره گیری از این نوع نگرش امری حیاتی است. زیرا توانایی حل مسئله را تقویت می کند، خطر را کاهش می دهد و از ایجاد و شکل گیری نقاط کور جلوگیری می کند. وقتی خودمان ه در جایگاه انتقادی و هم در جایگاه حل مسئله قرار گیریم حتی اگر راه حل قابل دسترسی را نیابیم، ابعاد مسائل مهم شرکت را لمس می کنیم. تفکر خلاق نوآوری می سازد، تصمیم گیری آگاهانه را بانی می شود و همکاری و پویایی تیم را افزایش می دهد. بعلاوه سازگاری را در یک محیط همیشه در حال تغییر بهبود می بخشد
«تفکر انتقادی» در کسب و کار، فرآیند تحلیل و ارزیابی عینی اطلاعات برای اتخاذ تصمیمات مستدل و نو است. به جای پذیرش اطلاعات به صورت قطعی، زیر سوال بردن مفروضات را شامل می شود و ارزیابی شواهد، کاوش در راه حل های جایگزین و در نظر گرفتن نتایج احتمالی را متصور است. تفکر انتقادی برای هر کسی که در استراتژی کسب و کار دخیل است از ذینفعان سازمان و مدیران کسب و کار گرفته تا همکاران و تیم سازمان، ضروری است زیرا تضمین می کند که تصمیمات بر اساس منطق و شواهد است نه بر اساس سوگیری های سلیقه ای یا احساسات و استبداد اشخاص دارای قدرت سازمان و همین امر باعث می شود بسمت خِرد جمعی رفته و تصمیم جامع تری پیش بینی شود.
استراتژیهای کسبوکار اغلب شامل چالشهای پیچیدهای هستند که راهحلهای روشنی ندارند. تفکر انتقادی و تفکر خلاق به مدیران کسب و کار و تیمها کمک میکند تا این چالشها را بشکنند، علل ریشهای را شناسایی کنند و راهحلهای نوآورانه را به جای پیشفرض روشهای «آزمودهشده قطعی قبلی» جایگزین کنند. این رویکرد درک کامل تری از مسئله و مشکل پیش رو به ما می دهد و به راه حل های قوی تر و پایدارتر منجر می شود.
همچنین نکتة مهم این است که در تجارت، ریسک، امری ذاتی است، اما تفکر انتقادی با به چالش کشیدن مفروضات و شناسایی رخدادهای احتمالی، این ریسک را کاهش می دهد. شرکتها ممکن است راه حل های بسیار دست یافتنی را بدون استفاده از این روش از دست بدهند یا بر اساس اطلاعات نادرست یا ناقص تصمیم بگیرند که منجر به اشتباهات استراتژیک شود. تفکر انتقادی با پرسش از «چرا» و «چگونه» همه موارد مهم تأثیرگذار را زود شناسایی می کند و یک طرز فکر انتقادی با تیم ها را به در نظر گرفتن دیدگاه های جدید و زیر سوال بردن هنجارهای فعلی وادار می کند، و اذهان را به نوآوری را هدایت می کند. متفکران انتقادی به جای پیروی از رقبا، رویکردهای جدیدی را بررسی میکنند که میتواند منجر به ایدههای موفق شود و شرکت را در بازار متمایز کند.
تفکر انتقادی با اولویت دادن به داده ها و شواهد بر فرضیات و احساسات و سلائق سازمانی مسبوق به سابقه، تصمیم گیری آگاهانه را رشد می دهد. با ارزیابی منابع مختلف اطلاعات، مدیران کسب و کار می توانند تصمیماتی اتخاذ کنند که به احتمال زیاد منجر به نتایج مثبت و همسو با اهداف بلندمدت سازمان شود.